سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1967916
  • بازدید امروز: 263
  • بازدید دیروز: 475
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



تفسیر ادبی عرفانی مقطّعات (3)  

جمـال چهــره ی  قرآن

سالروز شهــــادت جانســوز اول مظلـوم عالـم ،

مولایمان حضـرت امیـرالمؤمنیـن علیه السلام

را به شمـا دوستــان ارجمنـــد

و همه شیعیان و پیروان آن حضرت تسلیت عرض می نمائیم

ادامه مطلب ...

بسم الله الرحمن الرحیم

درباره اشارات و رموز حروف جداگانه ای که در آغاز بعضی از سوره های قرآن آمده

مفسران و محققین با دیدهای خاص خود نظرها و احتمالاتی داده اند

که آنچه موجّه بنظر میرسید ذکر شد،

 هریک از این نظرها با بینش صاحب نظرانی،

و چه بسا با شواهـد و قرائنی ذکر شده است،

گرچه هیچ یک دلیل قطعی و برهانی ندارد

و شاید هم با پیشرفت علم نظرهای دیگری پدید آید

و یا برخی از آنها اثبات شود و درست بودن همه یا بیشتر آنها

متنـــاسب با عـمــــق و جامعـیـت قــرآن است.

برخی از نظریه هائیکه راجع به حروف اوائل آمده

چون راجع به شناخت وحی و نزول و حدوث و ربط آن با مبادی

و اسماء و صفات و تنزلات و انعکاس های آن اسماء و صفات است،

دریافت و شناخت آن ( تا چه رسد به اثبات)

برای عقل های عادی دشوار و یا محال است.

و برخی از نظریه ها که راجع به ترکیب حروف و کلمات و آیات

و تأثیرخاص و بلاغت و اعجازاست چون با عقل و فطرت و حواس

میتـوان آنهارا دریافت برای عمـوم فهمیـدنی  و اثبات شدنی است.

از همین گونه است رابطه خاصی که حروف اوائل بعضی از سوره ها با اندازه

و آهنگ آن حـروف به صورت ترکیب و یا تنها در آیات و کلمات همان سوره مندرج است.

مانند (الم) که در سر فصل آیاتی از سوره بقــره

و همچنین در آل عمران : (الم ، الی ، الذین  اوتوا ...) آمده

و همچنین این حـروف در بسیاری از کلمات این دو سوره آمده است.

چند سال قبل یکی از محققین مصری « دکتـر رشـــاد » که ساکن آمریکا است

درباره حـروف مقطعه اوائل بعضی سوره ها دریافتی کـرده

کـه آنـرا بـوسیـلــه دستگاه الـکـتـرونیکی (رایانه امروز) به ثبوت رسانده

و خلاصه آن در بعضی از روزنامه ها و مجله های عـربی و فارسی منتشرشد.

دریافتش این بود که حروف اوائل هـریک از این سـوره ها رابطه ای دارد

با حروفی که درآیات همان سوره آمده است و سپس همان دریافت و نظر را

با کوشش چندساله و بوسیله دستگاه الکترونیکی (رایانه) به صورتی اثبات کرد

و به این نتیجه رسید که مقـدار حـروفی که در هـریک از این 29 سـوره که

با حروف مفرد یا مرکب آغاز شده بیش از دیگـر حـروفی است

که در همان سوره آمده است،  

با توجه به اینکه مجموع حروف مقطعه قرآن 14حرف و نصف همه حروف عربی است ،

برای رسیدن بدین نتیجه می بایست حروف سراسر هـر سوره از قرآن شمارش شود

آنگاه سوره هائی که با حروف مخصوص آغازشده به دقت بررسی شود

که جز با دستگاه الکترونیکی ( رایانه) امکان نداشت

این گونه رابطه و تناسب مقداری از حروف این سوره ها با حروفی

مانند: ( ق ، ن ،) یا حروفی مانند: (الم ، المر، المص ، یس ، کهیعص)

و در نظرگرفتن و تنظیم آن برای بشری در مدت کوتاه آن هم کسی که

در مقام بیان معانی و افهام آن به دیگران باشد امکان ندارد.

چنانکه جـز با چنان دستگاه دقیق و سریع کشف آن امکان نداشت ،

بنا براین کشف معـلـوم میشود که بیش از اعجازی که در لغات خاص

و ترکیب جمله ها و آیات در قرآن آمده، حروف آن هم با حساب

و تناسب و نظمی خاص آورده شده که خود جهتی از اعجـاز است،

علاوه بر معانی و حقایق و محتوای آنها. بُعــد دیگری از اعجــاز قــرآنی

که بوسیله مفسّـر اندیشمند انسانی و بدون کمک خواستن از مغـزالکترونیکی

و در محیط محدود کشف شده « سیر تحـول قرآن » است‌‍.

که در آن تحول و گسترش مقدار کلمات و آهنگ آیات و معانی در مسیر 23ساله

وحی قـــرآنی چنان بررسی و دقت و کشف گردیده که میتوان بوسیله آن محاسبات،

سال و محیط سوره ها و آیات را تا حـدی مشخص کرد.

 ( رجوع شود به کتاب سیر تحـول قـرآن)           

 این کشفیات بیان و اثبات بعضی از نظرهائی است که درباره حروف مقطعه

در اوائل سوره بقـره ذکر شده که یکی از آنها همین نظر است که این حروف

اشاره به اعجاز و تناسب حروف و کلمات و آیات سوره ای است که در آغاز آن

حـروف مفـرد و مرکب آمده است،

و شاید که این نظرها و کشف ها روزنه هائی باشد

برای رسیدن وکشف حقایق برتری.]               

( پرتوی ازقرآن ج 3 ص8-9-10 )

عـروس حضرت قـرآن نقاب آنگه براندازد             

که دارالملک ایمان را مجـرد یابد ازغـوغا!

**************************

خلاصه سخــن :

با توجه به توضیحات ارائه شده در مقـدمه چنین استنباط میشود که :

تفسیـر واقعی و حقیقی حـروف مقطعه که در ابتدای 29 سوره

از سوره های قـرآن آمده ، را کسی تا کنون صراحتاً بیان نکرده ،

و هــرچه گفته شده با حدس و گمان و اشاره بوده است ،

و تنها موردی که بیشتر جلب توجه می نماید اینکه این حروف رمـــز و رازی است

بین خـداونــد تبارک و تعالی با پیامبر عـزیزش حضرت محـمــد(ص).

و بر همین اساس نام این اثر نیز رمــز و رازهــای قــرآن انتخاب گردید.

امـیــد آنــکــه مـــورد قــبـــول ساحت قــــــدس الهـــــــی قــرارگیرد.

موضوع دیگـر اینکه عـلـمــا و عـرفــا و مفسرین در تفسیـر این حـروف

خیـلی خلاصه سخـن گفته اند،

تنها خـواجـه عـبـدالله انصاری برای حروف مقطعه هـر سوره

به زبان و شیوه خاص ادبی عرفانی خودش با شـور و حال خاصی

شرح مختصری نوشته است،

لذا از یادداشت آینده ، علاقمندان را به استفاده از این کلمات عـرفـانی

که از کتاب ارزشمند تفسـیــر ادبی عرفــانی قــرآن مجـیـد

(کَشــــفُ الاَســـــرار وَ عـُدَّةُ الاَبرار)

برگرفته شده دعوت مینماید.

ضمناً از آراء بعضی از عـلـمـا و مفسرین دیگـر هـم

با ذکر منبع  در برخی از سوره ها استفاده شده است.   

************************

ببینی بی نقاب آنگه جمـال چهــره ی  قــرآن      

 چو قرآن روی بنماید زبـان ذکــرگویــا کن

**********************

یادداشت برگـزیــده :

شبهـــــای قـــــدر را دریابیــم

[ یا خودمان را در این شبهـا دریابیم ! ]

را در وبلاگ سرچشمه عدالت و فضیلت (کلیک کنید)

ملاحظه فرمائید

التمـاس دعــا 



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی مقطّعات (1) 

با پایان یافتن تفسیر ادبی عرفانی حمد ، اینک می پردازیم به تفسیر ادبی عرفانی مقطعات


قبل از پرداختن به تفسیر ادبی عرفانی مقطعات ، مطالبی پیرامون حروف مقطعه قرآن :

الف ؛ مقـدّ مــه :

29 سـوره از سـوره هـای قـرآن کریـم با حـروف مـقـطـعـه آغاز میشـود

که بنـام سـوره هـای مقـطّـعــات مشهــورند.

مفسران تفسیرهای مختلف و متـفـاوتی از این حروف ارائه داده اند ،

بعضی از محققیـن آنها را از متشابهات قرآن دانسته ،

و مردم را بر فهـم آن ناتوان می دانند،

بعضی میگویند خـداونــد را در هـرکتاب آسمانی سرّی است

و این حروف نیز از اسرار الهی میباشد،

و بعضی آنها را رموزی بین خـدا وپیـامبـر(ص) می دانند

که هـیچ شخص دیگـری از این رمـوز اطـلاعی نـدارد مگــر ائمـه اطهار(ع)

که از جانب پیـامبـر(ص) به آنها اطلاع داده شده است،

برخی دیگـر آنها را نام سوره ها  یا نام پیـامبـر (ص) دانستـه اند مانند طـه و یـس،

و بعضی هـم آنها را سوگند خـداونــد به آن حروف دانسته اند،

برخی دیگر بر این عـقـیـده اند که علاوه بر رمـز و رازی که به آن اشاره شد ،

خـداونــد متعـال خواسته به بشر بفهماند که این قرآن با این عظمت را

که هیچ بشری نتوانسته همانند آنرا خلق کند ،

من با همیـن حروفی که شما با آن تکلم میکنید به بهترین وجه ممکن خـلـق کرده ام !

پس شما هم با استفاده از این حروف سعی کنید سخنان خوب و ارزنده بیان نمائید !

و به ترویج علم و فـرهـنـگ خـدائی بپردازید،

در این مورد چنین استدلال میشود که در غالب این سوره ها بعد از حروف مقـطعه

کلمه کتاب یا قرآنو تنزیل آن و یانوشتن و خـواندن و امثال آن آمده است،

و این مطلب عـلاوه بر معنی واقعی آیات توجه مسلمانان را به اهمیت علم و دانش جلب می نماید.

ب ؛ نظر چند تن از مفسرین در مورد حروف مقطعه قرآن :

1 ـ نقل از تفسیر نورالثقـلیــن ج1 ص309

[ الــم ] از حروف مقطعه است.

شاید مشهـورترین و بهترین نظر درباره حروف مقطعه همین باشد

که بگوئیم رمزی است میان خدا و پیامبرش؛

امام صادق (ع)در این مورد فرموده اند :

الم در اول سوره آل عمران رمـز این جمله است :

(انـا المجیـد) یعنی منـم خـدای مجیـد (با مجد و عظمت )                   

2 ـ نقل از تفسیـر نــور ج 2 ص11

و یا اعلام این موضوع باشد که قرآن کلام الهی نیز از هـمیـن حـروف الفبـا

تألیف یافته ولی با این حال معجـــزه است ،

اگر شما هم می توانید از همین حروف کتابی همچون قـرآن بیاورید،

همانگونه که قدرت الهی از خاک انسان می آفریند

ولی بشر از خاک سفال و آجر و کوزه می سازد،

این تفاوت قدرت الهی با قـدرت بشری است.]  

3 ـ نقل از تفسیـر پرتویی از قرآن

درباره حـروفی که اوائل بعضی از سـوره ها آمده

رأی ها و نظرهائی است که برای تأیید بعضی روایاتی آورده شده ،

از مجموع این نظرها و روایات چنین برمی آیدکه ذکر این حروف برای بیان مقصودی است ،

و آن مقصود را اجمالاً بواسطه یا بدون واسطه میتوان فهمید،

یا برای هـمیـن است که راه تفکــر باز شود و عقـلهای ایمانی بکار افتد

و در این کتاب معجـزه آسمانی بیشتر تدبّـر گردد.  

اکنون احتمالاتی که بنظر می رسد و نظرهای معروف علماء تفسیر و روایت

و توجـیــه و بیـانی که درباره هـر نظــری میتـوان گفت، می آوریم:  

1 - نام های سوره هائی باشد که با این حروف آغاز شده.

این نظر را میتوان چنین توجیه نمود :

که این حروف مخصوص اشاره به آیات مخصوصی باشدکه در آن سوره است

و حروف اول آن آیات مانند حروف اول سوره میباشد

چون توجه به آن آیات و تأمل در آن مورد نظربوده

حروف اول سوره شبیه به آنیا بعض آن آورده شده،

چنانکه بیت ممتاز یک قصیده را بیت القصید گویند و در آغاز قصیده می آورند،

یا از مجموع مقاله و بحثی جمله ای از آن را انتخـاب مینمایند

و عنوان قــرار می دهند، مثلاً در سـوره بقــره آیاتی است که با الم شروع شده :

الم ترالی الذین خرجوا...

الم ترالی الملاء من بنی اسرائیل...

الم ترالی الذین حاج ابراهیم...

این آیات در اواخـر سـوره پی در پی و نزدیک بهم آمده،

مانند این مطلب را در سوره های دیگری که با حـروف جـدا شـــروع شـده میتوان یافت.

 2- هریک از این حروف یا مجموع اشاره به اسم و صفتی از صفات خـدا،

یا بعضی از آن اسم و وصف رسـول خـدا(ص)

و یا سوگند به بعضی از اسماء و صفات باشد.

حکما و عـرفای روشن بین گویند:

عالَم ظهـور صفـات و اسماء خـداونـد است

و هـرپدیده ای مظهر یک اسم یا چند اسم میباشد ،

چنانکه نور بسیط به حسب استعـداد اجسام به صورت و رنگی درمی آید  

یا اعمال و آثار آدمی هـریک ظهـور صفـت و خـلـقــی از او است.

 3 - پیش درآمد آیات بعـد برای جـلـب توجه باشد

تا شنوندگان ساکت شوند و دل دهـنـد

و خوانندگان وقف و وصل و مد و قصر

و دیگر جهات و آهـنـگ قـرائت را با اداء این حـروف بسنجنــد،

چنانکه کلمات غیرموضوعه ای را برای سنجش اوزان شعـری و آهـنگ بکار می برند.

 4 - کسانی گویند حروف افتتاحیه سوره ها اشارات و رموزیست به حوادث آینده،

مانند زمان تأسیس و انقراض و مدت حکومتها و بقاء وفناء ملل،

بعضی منشأ این پیشگوئی ها را ترکیبات عددی از این حروف دانسته اند،

بعضی گویند این حروف دلالت بر اسماء و صفاتی دارد که مفاتیح غیب و منشأ آثارند.

حوادثی که مربوط به موضوعی است .

علماء متخصص در آن به اندازه پی بردن به علل و ظروف میتوانند پیش بینی نمایند،

طبیب آینده بیمار و دوران مرض را از جهت شدت و ضعـف

و به حسب مزاجها تشخیص میدهد ،

علماء اجتماع و زمین و هـواشناسان از تحولات اجتماعی و جوّی و زمین

و مقارنات کواکب و حوادث مربوط به این تحولات خبر می دهـند،

کسانیکه اخلاق و نفسیات ملل را می شناسند و به خاصیت و آثار انواع حکومتها

پی برده اند عزت و ذلت و بقاء و فناء ملل و دوام و سقوط حکومتها را

در آینده دور یا نزدیک می نگرند، مقـــدار ضـربـه ای که سنـگی بـر آب وارد میسازد

یا بمبی که در هوا منفجر میشود شـدت و دوام و مقدار تشعشع و امواج را

معین می نماید.

هـر اندازه فکر بر اسباب ارتقاء یابد و روح در افـق بلنـدتری احاطه نماید

حوادث و مسببات را بیشتر و در دامنه پهناورتری می نگرد.

قـرآن عـلــت و منشأ تحولات روحی و اخلاقی عمیقی شد

که این تحولات مبدأ تحولات اجتماعی گردید،

هـر اندازه قدرت تأثیر و چگونگی آن در نفوس و اخلاق افراد و دستجات و ملــل مختلف

بیشتر ادراک شود پیش بینی نسبت به آینــده دقـیـق تـر و وسـیـع تر می گردد،

پس میتوان گفت حروف اوائل سُوَر که جزء قـرآن است رموزی از حوادث یا علل آن

یا صفات مخصوص پروردگار باشد که با توجه و درک آن بتوان هرچه بیشتر

حوادثی که مرتبط به تأثیر قـرآن است پیش بینی نمود،

چنانکه آیاتی از قرآن و احادیثی که از رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)

و دیگر ائمه علیهـم السلام اخبار صریح از بعضی حوادث آینده است،

این بیان تنها برای توجیه نظرها و روایاتی است که حروف اوائل سوره ها را درباره

حوادث آینده دانسته اما غیبی که منشأش وحی یا الهام است بحـث دیگــری است.

 5 - جمعی گفته اند این حروف اعجاز قـرآن را می رساند با این بیان :

که به مردمان منکـر و تکذیب کننده اعلام می نماید

که قرآن آیات وکلماتی است که از همین حروف ترکیب یافته

و این حـروف و لغاتی که از آن ترکیب شده در دسترس شما است

اگر معجـزه و از جانب خدا نیست خود مانند آیات آن بسازید.

اظهار معجـزه درکلام مانند اعجاز در طبیعت است:

حروف عنصرهای کلامند و عناصر حروف مرکبات،

عناصر بسیط هر مرکب زنده و مقدار آنرا علمای طبیعی می شناسند

ولی از ساختن یک دانه گندم و هسته میوه و سلول عاجـزند،

آیات وجود پیوسته از عناصر آغاز میشود

و بصورت ترکیبات عالی و موجودات زنده در می آید،

سازنده عالم با این عمل اعلام می دارد

که اگر میتوانید یک دانه گندم با خاصیت حیاتی بسازید !

آیات قرآن هم با شروع این حروف بسیط همین اعجاز را اعلام میدارد

آن هم از زبان کسی که درس نخوانده و حروف را نشناخته!

ادامه مطلب را در یادداشت بعدی (کلیک) ملاحظه فرمائید



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (8) 

مشتـــاق کشتـــه ی دوست

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لَمْ یُشْهِدْ اَحَداً حینَ فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ لاَاتَّخَذَ مُعیناً حینَ بَرَءَ النَّسَماتِ،

ستایش خاص خدایى است که هیچکس را گواه نیاورد در آن هنگامى که آسمانها و زمین را آفرید و کمک‏کارى براى خود نگرفت در آن هنگامى جنبندگان را پدید آورد

الهـــــــــــی ؛

هر شادی که بی توست غمدان است ،

هر منزلی که نه در راه توست زندان است ،

هر دل که نه در طلب توست ویران است ،

یک نفس با تو به دوگیتی ارزان است ،

یک دیدار از تو به هزار جان رایگان است

 لَمْ یُشارَکْ فِى الْإِلهِیَّةِ، وَ لَمْ یُظاهَرْ فِى الْوَحْدانِیَّةِ،

در معبودیت خود شریک ندارد در یکتایى پشتیبانى نشود

کَلَّتِ‏ الْاَلْسُنُ عَنْ غایَةِ صِفَتِهِ، وَ الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ تَواضَعَتِ الْجَبابِرَةُ لِهَیْبَتِهِ،

زبانها از حد وصفش لال و عقلها از کنه معرفتش عاجز است گردنکشان در برابر هیبتش فروتن

 وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْیَتِهِ، وَ انْقادَ کُلُّ عَظیمٍ لِعَظَمَتِهِ،

فو چهره‏ها از بیم و هراسش خاضع و هر بزرگى در عظمتش رام گشته ‏

فَلَکَ الْحَمْدُ مُتَواتِراً مُتَّسِقاً وَ مُتَوالِیاً مُسْتَوْسِقاً، [ثِقاً] وَصَلَواتُهُ عَلى‏ رَسُولِهِ اَبَداً، وَ سَلامُهُ دآئِماً، سَرْمَداً

پس خاص تو است ستایش پى‏درپى و منظم، و دنباله‏دار و محکم و درودهاى ابدى و تحیت همیشگى و دائمى تو بر پیامبرت باد

الهـــــــــــی ؛

مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم ،

دل تشنه و در آرزوی قطره ای می زارم ،

سقایه مرا سیراب نکند من در طلب دریایم ،

بر هزار چشمه گذر کردم تا که دریا دریابم ،

در آتش عشق غریقی دیدی ؟ من چنانم ،

در دریا نشسته ای دیدی ؟ من آنم ،

به حیرت زده ای مانم که در بیابانم ،

فریاد رس که از فراقت به فغانم.

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ، کَما یَسْتَحِقُّهُ حَمْداً کَثیراً،

ستایش خاص خدا است و حق اوست آنچنانکه شایسته و لایق اوست بسیار،

تا دلم فتنه جمــال تو شد       بنده حسن ذوالجــلال تو شد

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ جَعَلَ اللَّیْلَ لِباساً، وَ النَّوْمَ سُباتاً، وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً،

ستایش خدایى‏را که شب را پوشش (خلق) قرار داد و خواب را مایه آسایش و روز را (وسیله) تکاپو و جنبش ‏

لَکَ‏ الْحَمْدُ اَنْ بَعَثْتَنى‏ مِنْ مَرْقَدى‏، وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لا یَنْقَطِعُ‏ اَبَداً، وَ لا یُحْصى‏ لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً،

ستایش خاص تو است که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر اراده مى‏کردى خوابم را همیشگى مى‏کردىآن ستایشى که دائمى است و قطع نگرددو خلائق شماره‏اش نتوانند

 اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ اَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ، وَقَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ،

خدایا ستایش خاص تو است که آفریدى و پرداختى و اندازه کردى و گذراندى‏

الهـــــــــــی ؛

جز از شناخت تو شادی نیست ،

و جز از یافت تو زندگانی نه ،

زنده بی تو چون مرده زندانی است ،

و زنده به تو زنده جاودانی است

وَ اَمَتَّ وَ اَحْیَیْتَ، وَ اَمْرَضْتَ وَشَفَیْتَ، وَ عافَیْتَ وَ اَبْلَیْتَ،

 و میراندى و زنده کردى، بیمار کردى و شفا دادى، تندرست کردى و گرفتار ساختى

 وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ، وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ ، اَدْعُوکَ دُعآءَ مَنْ‏ ضَعُفَتْ وَسیلَتُهُ،

و بر عرش استیلا یافتى و بر ملک وجود احاطه دارى مى‏خوانمت خواندن آنکس که‏ وسیله‏اش ضعیف

 وَ انْقَطَعَتْ حیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ اَجَلُهُ، وَ تَدانى‏ فِى الدُّنْیا اَمَلُهُ،

و راه چاره‏اش قطع شده و مرگش نزدیک گشته و آرزویش در دنیا اندک شده‏

 وَ اشْتَدَّتْ اِلى‏ رَحْمَتِکَ فاقَتُهُ، وَ عَظُمَتْ لِتَفْریطِهِ حَسْرَتُهُ، وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ‏ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ، ‏

و سخت نیازمند رحمتت گردیده و افسوسش در کوتاهى و تقصیر خود بزرگ گشته و لغزش و خطایش بسیار شده‏و توبه‏اش بدرگاه تو خالص گردیده

الهـــــــــــی ؛

مشتــاق کشتــه دوستی ،

و کشته دوست دیدار تو را کفن است

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ، وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ،

ستایش خاص خدایى است که شب تار را به قدرتش برد و روز روشن را برحمت خویش‏ بیاورد

 وَکَسانى‏ ضِیآئَهُ وَ اَ نَا فى‏ نِعْمَتِهِ،

و روشنى روز را درآن حال‏که مستغرق نعمتش‏بودم دربرم‏کرد

  اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشآءِ وَ الْإِحْیآءِ، وَ الْاخِرِ بَعْدَ فَنآءِ الْأَشْیآءِ،

ستایش خاص خدایی است که آغاز هستى پیش از پیدایش و زندگى است و پایان پس از فناء موجودات،

الْعَلیمِ‏ الَّذى‏ لایَنْسى‏ مَنْ ذَکَرَهُ، وَلایَنْقُصُ مَنْ‏شَکَرَهُ، وَلایَخیبُ مَنْ دَعاهُ، وَلا یَقْطَعُ‏ رَجآءَ مَنْ رَجاهُ،

دانایى که هر که یادش کند وى را از یاد نبرد و نعمتش را از آنکه سپاس مى‏دارد نکاهد و نومید نسازد آنکه او را بخواند و امید امیدوارش را قطع نکند

الهـــــــــــی ؛

گرفتار آن دردم که داروی آنی ،

بنده ی آن ثنایم که سزاوار آنی ،

من در تو چه دانم ؟ تو آنی ،

تو آنی که خود گفتی و چنانکه گفتی آنی ،

تو آنی که مصطفی (ص) گفت :

من ثنای تو را نتوانم شمرد آن گونه که تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی !

***********************

اَلّلهُــمّ َصَــلّ ِعَـلی مُحَمَّــدٍ و َآلِ مُحَمَّــدٍ وَ عَجِّـــل فَــرَجَهُـــم

اللهـــم عجــــل لـولیـــکـــــــ الـفـــــرج

************************

با سلام و آرزوی قبولی طاعات ، از شما دعوت میشود

یادداشت برگـزیــده :

شبهـــــای قـــــدر را دریابیــم

[ یا خودمان را در این شبهـا دریابیم ! ]


را در وبلاگ سرچشمه عدالت و فضیلت (کلیک کنید)

و یا در وبلاگستان

 باشگاه خبرنگاران http://www.yjc.ir/fa/list/10/93

( روی سطر فوق کلیک کنید )  ملاحظه فرمائید



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (6) 

خلعت وصــــال


حمــد از دعـای افتتــاح :

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً،

ستایش خاص خدایى است که نگیرد همسرى و نه فرزندى

وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى‏ الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىٌ‏ مِنَ الذُّلِّ، وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً،

و نیست برایش شریکى در فرمانروایى و نیست برایش یاورى از خوارى و به کمال بزرگى او را یاد کن‏

الهی؛ کدام درد بُوَد بیش ، که معشوق توانگر و عاشق درویش ،

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ بِجَمیعِ مَحامِدِهِ کُلِّهَا عَلى‏ جَمیعِ‏ نِعَمِهِ کُلِّها،

ستایش خداى را به همه ستودگی هایش یکسر بر همه نعمتهایش یکسر ‏

الهی ؛ من کیستم که تو را خواهم ، چون از قدر و قیمت خود آگاهم،

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لا مُضآدَّ لَهُ فى‏ مُلْکِهِ، وَلا مُنازِعَ لَهُ فى‏ اَمْرِهِ،

ستایش براى خدایى است که ضد و دشمنى در پادشاهى او و ستیزه‏ جویى در فرمانش نیست

الهی ؛ از هرچه می پندارم کمترم ، و از هر دمی که میشمارم بدترم ،

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لا شَریکَ لَهُ فى‏ خَلْقِهِ، وَلا شَبیهَ لَهُ فى‏ عَظَمَتِهِ،

ستایش خدایى را است که شریکى در خلقتش ندارد و شبیهى در عظمت او نیست‏

الهی ؛ از خجالت بر سر گرد دارم و از حسرت در دل درد ، و از شرم گناه رخ زرد ،

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الْفاشى‏ فِى الْخَلْقِ اَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ،

ستایش خاص خدایى است که هویدا است در میان خلق کارش و ستایشش و آشکار است به بزرگوارى شوکتش‏

الهی ؛ در دل دوستانت نور عنایت پیداست ، جانها در آرزوی وصالت شیداست ،

چون تو مولائی کِراست ؟ و چون تو دوست کجاست ؟

الْباسِطِ بِالْجُودِ یَدَهُ، الَّذى‏ لا تَنْقُصُ خَزآئِنُهُ، وَلا تَزیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطآءِ اِلاَّ جُوداً وَ کَرَماً، اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْوَهَّابُ

و گشاده است دستش ، آنکه نقصان نپذیرد خزینه‏ هایش و نیفزایدش بسیارى عطا مگر جود و بزرگوارى براستى که او عزیز و بسیار بخشنده است

الهی ؛ کار اگر بگفتار است بر سر همه گویندگان تاجم ،

و اگر بکردار است به موری محتاجم،

**************************

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ مالِکِ الْمُلْکِ، مُجْرِى‏ الْفُلْکِ، مُسَخِّرِ الرِّیاحِ، فالِقِ الْأِصْباحِ، دَیَّانِ الدّینِ، رَبِّ الْعَالَمینَ،

ستایش خاص خدا است که مالک سلطنت و روان کننده کشتى (وجود) و مسخرکننده بادها و شکافنده سپیده صبح‏ و حکم فرماى روز جزا و پروردگار جهانیان است

من بنده عاصیم رضای تو کجـاست  تاریک دلم نور و ضیاء تو کجــاست

ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی   آن بیع بُوَد لطف و رضای تو کجاست

 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ حِلْمِهِ بَعْدَ عِلمِهِ، وَالْحَمْدُللَّهِ‏ِ عَلى‏ عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ،

ستایش خداى‏را است که بردباریش پس از دانستن و ستایش‏ براى خدا است بر گذشتش با اینکه نیرومند است

وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ طُولِ اَناتِهِ فى‏ غَضَبِهِ،  وَ هُوَ قادِرٌ عَلى‏ ما یُریدُ،

و ستایش براى خدا است بر زیادى تحمل و بردباریش در عین خشم‏ او با اینکه او بر هرچه بخواهد تواناست

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ خالِقِ الْخَلْقِ، باسِطِ الرِّزْقِ، فاِلقِ‏ اَلْأِصْباحِ،

ستایش خداى‏ را است که آفریننده خلق و گسترنده روزى و شکافنده صبح

الهی ؛ آفریدی ما را رایگان ، روزی دادی رایگان ،

بیامرز ما را رایگان که تو خدایی نه بازارگان

ذِى الْجَلالِ وَالْأِکْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالْأِنْعامِ،

صاحب جلال و بزرگوارى و فضل و نعمت‏ بخشى ‏

الَّذى‏ بَعُدَ فَلا یُرى‏، وَقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوى‏، تَبارَکَ وَتَعالى‏،

آنکه دور است پس دیده نشود و نزدیک است که مطلع از گفتگوهاى سرى است برتر و والا است

الهی ؛ نشانت بیقراری دل و غارت جان است ،

و خلعت وصــــال در مشاهــده جلال،



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (5) 

سـوره 35 : فــاطــــر

آداب طاعت

بسم الله الرحمن الرحیم


اَلحَمدُ لِلّهِ الَّـذِی فاطِـرِالسَّمواتِ وَالاَرض

حمــد به معـنی شکـر است

و شکـر اعــم است ؛

یعـنی هر حمـدی شکـر است ،

ولی هـر شکـری حمــد نیست.

و شکـر سه مرتبه دارد:

شکـر دل که خـدای را ولی نعمت شناسد،

شکـر زبان که نعمت را اظهار و بر صاحب نعمت ثنا فـرستـد،

و شکــــر عمـل که آداب طاعـت را بجای آرد.

خــداونــد فــرمود:

حمـدی که مـرا شــایــد ؛ ( شایسته باشد )

آن حمدی است که از ما آید، نه آنکه از تو آید!

از آب و خاک چه آید؟

که جلال عزّت و جمال صمدیت ما را شایـد؟

رسمِ فانی به حقِّ باقی کی رسـد؟

ای آدمی؛

حمد تو به تقاضای عـفـو و مغـفـرت معـلــول است،

و معـلول کیَ شایسته جلال عـزت است؟

که از هر علتی منزه و پاک است! 

بنــده من، من به سزاواریِ خود حمد آوردم،

تو نیز به سزاواری خود بر حد امکان حمـد من بیار،

تا آن مَجازِ تو را به کَرَمِ خود تابعِ حقیقت گـردانــم!

و حکـمـش را حکم حـقـیـقـت نِهَــــم.

ای دوست من؛

اگـر تو آمین گـوئی و این گـفـتِ تو

با آمین گفتن موافق افتــد گناهانت بیامرزم ،

پس چون حمــد من گوئی

و حمد تو با حمد من موافق آید ،

خلعتـی به تو ارزانی کـنـم کـه در هـیـچ خاطـری نگـنجــد.

نَحــنُ اَولِیائُکُم

فِی الحَیــوةِ الـدُّنیا وَ فِی الاخِـــرَة

*********************

یارب ار فانی کنی ما را به تیــغ دوستی

مرفرشته مرگ را با ما نباشد هـیــچ کار!

هرکه ازجام تو روزی شربت شوق توخورد

چون نماند آن شراب او داند آن رنج خمار



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *